این هزاره، هزاره ای است كه با شاهنامه فردوسی آغاز شده و با «توضیح المسائل» خمینی پایان یافته است و قرنی است كه با انقلاب مشروطیت شروع شده و با استقرار فاشیسم مذهبی به سر رسیده است. وارثان آن، مردمی كه در آغاز این هزاره استقلال و آزادگی خویش را بدنبال مبارزهای مردانه باز ستانده بودند، در پایان همین هزاره محكوم بدان شدهاند كه در مقام صغیرانی شرعی پا به سده و به هزارهای تازه بگذارند. میان 188 كشور جهان امروز، جمهوری اسلامی ایران تنها كشوری است كه در قانون اساسی آن بر ولایت فقیه، یعنی حق قیومت اقلیتی معدود بر اكثریتی فراگیر صحه گذاشته شده است و خود قیم در «ولایت فقیه» خویش تصریح كرده است كه «این قیومت، قیومت شرعی قیم بر صغیر است و قیم ملت با قیم صغیر از لحاظ وظیفه و موقعیت فرقی ندارد».
برای آزادی و سربلندی ایران تنها یک راه وجود دارد، روشنگری، روشنگری و باز هم روشنگری ...
سه قرن پیش، دنیای غرب به راهگشایی اندیشمندانی كه قرن خود را شایسته عنوان «قرن فروغ» و «عصر روشنگری» كردند، بر رژیم قرون وسطائی «قیم بر صغیر» كلیسای مسیحیت و دیوان تفتیش عقاید آن خط بطلان كشید و از این راه آغازگر تحولی شد كه برتری همه جانبه كنونی جهان مسیحیت را در صحنه تمدن بشری بدنبال آورد. این جهان برتر مسیحیت كه در حال حاضر 2 میلیارد نفر جمعیت دارد، به استثنای كشور تشریفاتی واتیكان، در هیچیك از كشورهای خود نه یك رئیس جمهور كشیش دارد، نه یك نخستوزیر كشیش، نه یك رئیس پارلمان كشیش، نه یك رئیس قوه قضائیه كشیش. قوانین جاری آن نیز كلاً قوانینی هستند كه توسط خود ملتها وضع شدهاند و توسط خود ملتها نیز تعدیل میشوند و نه آن مقررات «ابدی» کتاب مقدس «Bible» كه در جهان امروز مطلقاً قابل اجرا نیستند.
... و درست در چنین شرایطی، در سرزمین كشوری كه در دوران سه هزار ساله تمدن خود سه آئین بزرگ آریائی را بر مبنای اصالت و نه عبودیت انسانها به جهان بشریت عرضه داشته است، بنام اجرای وظیفهای شرعی از وارثان همین فرهنگ سه هزار ساله خواسته میشود كه صغیران بلاعزل كسانی باشند كه افق آگاهیشان از واقعیتهای جهان دانش غالباً از حد رسالههای قرون وسطائی و فقه و حدیث حجره نشینان فراتر نمیرود. چنین صغیرانی اگر میتوانند ادامه سروری صغیرپروان و ادامه حقارتزدگی یك ایران جهان سومی را تضمین كنند مسلماً نمیتوانند سازندگان سرفراز ایران فردا باشند، زیرا كسانی كه بر صغارت خود صحه گذاشته باشند الزاماً بر حقارت خود نیز صحه گذاشتهاند.
ایران كهن ما برای بازیابی اصالت تاریخی خود باید نخست اصالت فرهنگی خویش را بازیابد و چنین بازیابی مستلزم یك خانهتكانی فكری در مقیاسی هزارهای است. آنچه امروز واقعاً مورد نیاز ملت ماست، «تولدی دیگر» است و تلاش من تلاش کوچکی است که در راه این خانه تکانی بزرگ انجام میگیرد.